خرد، راه حل بنیادی ایران در دوران هوش مصنوعی و تمدن سایبری
در آخرین یادداشت درباره انتخابات آمریکا که روز 17 آبان ماه گذشته بلافاصله بعد از پیروزی ترامپ و تاثیر آن با عنوان «تجاری شدن سیاست و تغییر ماهیت دولت» تقدیم شد، چنین آمد:
«برای ترامپ اصول و ارزش ها قابل تجارتند. آمریکای جدید، پیشران سیاسی – نظامی اتحادیه راستگرایان جهان خواهد بود. جهان و «جهانی شدن»، شاهد تغییر ماهیت دولت و سیاست ورزی در آمریکا به یک «ابر بنگاه اقتصادی» خواهد بود. این ابربنگاه، شبکه ی دانه درشت ها و لشکر خود را خواهد یافت. در این شبکه، همه چیز حول محور «ابر سرمایه داران جهان» با رهبری سیاسی – نظامی دونالد ترامپ و سلطه ی اقتصاد دیجیتالی ایلان ماسک ها و جف بیزوس ها وبازیگری کارتل ها و تراست هایی نظیر بن سلمان ها و شیخ زائدها و امثال آن خواهد گشت و به نوعی با «فراملی شدن پیوند سرمایه داران» و نقش آفرینی آنها در آینده اقتصاد و سیاست بین الملل در ذیل قدرت آمریکا و در رقابت با قدرتهایی چون چین و روسیه مواجه خواهیم شد. این که تا چه اندازه جهان به آنان اجازه ی پیشروی دهد، نکته ی دیگری است.
ترامپ خود را بهترین دوست تاریخ اسرائیل می داند و نه تنها از حق دفاع اسرائیل که از حق پیروزی اسرائیل سخن می گوید و این پیروزی را سریع هم می خواهد! پیمان ابراهیم و حاتم بخشی های ترامپ از قدس و جولان و چه بسا غزه و لبنان نیازمند تامل است.
پیشینه ی رابطه ی ایران با دولت ترامپ، پیچیدگی های بسیاری دارد. ترامپ، واضع فشار حداکثری علیه ایران است. در شرایطی که از ترامپ تا نتانیاهو و از هم پیمانان اروپایی تا منطقه ای شان به تناسب جبهه متحدی تشکیل خواهند داد، ایران برای حفظ منافع و مصالح ملی و عبور از این گردنه خطرناک ، نیازمند طراحی راهبردی جدیدی است. سیاستی دگر باید.
جهان، نیازمند باز اندیشی و تامل و عقلانیت و تدبیر است. این گونه نیست که بشریت تسلیم و آنها همه کاره ی عالم خواهند بود. شاید آمریکا از درون بیشتر دو قطبی خواهد بود، اما، جهان آینده، چند ضلعی است» (یادداشت آبان ماه).
اما بعد: «از تمدن سایبری تا سلطه ی دیجیتالی»؛
اینک سه ماه پس از انتخابات آمریکا ، آنچه ترامپیسم و برتری طلبی سفید، در جستجوی آن بوده یا هستند، آشکارتر شده است؛ تسلط بر افکار و منابع ملت ها و تبدیل جهان به «کارخانه ی پول سازی» با حکمرانی دیجیتالی راست افراطی. درباره ی مواهب تمدن سایبری جداگانه باید نوشت از دسترسی بی درنگ و بی سابقه به اطلاعات، اقتصاد دیجیتال، هوش مصنوعی و جمعی و تغییر سبک زندگی و …. در این حال، آنچه ابر کمپانی های «سیلیکون ولی» به ویژه از اوایل قرن بیست و یکم بنا نهادند، صرفا ابداعاتی نبود که سرعت و اعجاز تکنولوژیک را قرین زندگی بشر نماید. اگر بتوانند، در کهکشان اینترنتی و جهان شبکه ای مد نظر آنان، هر انسان ذره ایست که در دامنه ی «نفوذ الگوریتمی» و اراده صاحبان «ابر داده» حرکت خواهد کرد. چرا که هر خط اینترنت، مویرگی است که تا آخرین سلول مغز کاربر امتداد پیدا می کند و هر «داده» می تواند بر کروموزوم های افکار بنشیند و تحت بستر هوش مصنوعی تغییر و حتی جهش ایجاد نماید. در جهانی که غالب کامپیوترها یا تحت «ویندوز» است یا «اپل»، به همراه بیش از سه میلیارد حساب فیس بوک، دو میلیارد و نیم حساب یوتیوب، دو میلیارد حساب اینستاگرام و نزدیک هفتصد میلیون حساب «ایکس» و روزانه هشت میلیارد جستجوی گوگل و شبکه ارتباطی جهانی و عمیق دو میلیاردی واتس اپ و صدها میلیون اسکایپ و میت و سیگنال و زوم…، و مهم تر از پلتفرم های هوش مصنوعی، که همه تحت مالکیت و سلطه ی اطلاعاتی ابر شرکت های آمریکایی است، «استقلال دیجیتالی» بخشی جدایی ناپذیر از مفهوم توان و استقلال ملی است. می توان گفت، اعمال «سلطه دیجیتالی» از طریق پلتفرم های جهانی و هوش مصنوعی از اعمال قدرت با بمب های اتم چه بسا مهم تر و وحشتناکتر باشد. مهم تر، چون ابزار قدرت نرم و سخت است و لذا هنوزفراگیر نشده، در اندیشه سهمیه بندی آن برآمده اند تا تنها چند قدرت بر حکمرانی آن انحصار داشته باشند. وحشتناک تر است، چون یک تهدید بالفعل پیوسته و شبکه ای است، نه صرفا بالقوه و نقطه ای و بازدارنده.
اروپا، مرغ نیم بسمل؛
اگر امروز اروپا مثل «مرغ نیم بسمل» برای بازیافت نفوذ داخلی و جهانی خود، بال بال می زند و مرکز کنترل راست جهانی از آمریکا، برایش تعیین تکلیف می کند و بسیاری از معادلات او را کنار می گذارد، به اتکاء قدرتی است که آمریکا در نظام طبقاتی و توانمندی و شکاف دیجیتالی و مالکیت داده با اروپا و جهان به دست آورده است وناشی از آن است که اروپا در غفلتی چند ده ساله، به رغم برخورداری از دانش و تکنولوژی، هیچ پلتفرم اجتماعی با نفوذ قاره ای و جهانی تاسیس نکرد و لذا پلتفرم اروپایی موثری نه تنها در سطح جهان که در سطح اروپا هم وجود ندارد و قدرت نرم دیجیتال غرب در جهان، تماما به آمریکا واگذار شده است. آمریکا با سرمایه گذاری عظیم دولت در زیر ساخت ها و همچنین نظام مالیاتی و حریم خصوصی و سیاست های حمایتی از ابر کمپانی ها و اغماض نسبت به سیاست های حقوق بشری، راه را برای ریشه دواندن و یا مهاجرت بیلیونرها و استارتاپ های جهانی به خود باز کرد. اروپا ناگهان بیدار شده و دریافته که تقریبا تمام کاربران این منطقه از جهان به همراه تمام مگا اینفلوئنسرها و میکرو انفلوئنسرها و میم سازها و … بر روی شبکه های اجتماعی آمریکایی یا چینی، به تولید محتوا و یا تبادل پیام پرداخته و وابسته و مصرف کننده محض این شبکه ها هستند و همین شبکه ها هستند که با آلگوریتم های حساب شده و دستکاری ترندها، برای اروپا و جهان اولویت سازی می کنند. شاید باور نکنید در انگلستان، که از قدرت های اتمی و دائم شورای امنیت است، عمده شبکه های ارتباطی اجتماعی و بین فردی دیجیتالی، متعلق به آمریکا است و تقریبا هیچ پلتفرم اجتماعی انگلیسی در انگلستان یا اروپا و جهان شناخته شده نیست. حتی در سطح اقتصاد خرد دیجیتالی وابستگی و هژمونی تا آنجاست که امروز اگر مادری برای فرزندش یک ساندویچ از رستوران سر خیابان بخرد یا بخواهد به ایستگاه قطار برود یا کالایی از هر سوی جهان سفارش دهد، یا حتی چیزی را حراج کند، این «اوبر» و «آمازون» و « ایبِی» آمریکایی است که آن را سامان می دهد و البته این پلتفرم ها بیش از چاه های نفت و کارخانه های اسلحه سازی و … برای آمریکا، قدرت و ثروت می سازند و از همین جاست که بیلیونرهای جهان یک به یک از بستر دیجیتالی آمریکا سر برآورده و می آورند. در جهان دیجیتالی شده، چه بسا اروپا هنوز درنیافته که اگر شکافش با آمریکا عمیق تر شود چه بسا هر کامپیوتر و بلکه هر اکانت یک «پیجر انفجار و تخلیه و راهبری اطلاعاتی» است، و استراتژیست های امنیت ملی اش باید هرچه سریعتر راه حلی پیدا کند و البته این درباره اغلب کشورها در« جهان یا دهکده سایبری» مصداق دارد. در جهانی که «تمدن سایبری» بخشی تفکیک ناپذیر از تمدن و حیات بشری است، اروپا و هر کشور دیگری نمی تواند سهمی از حاکمیت و مالکیت داده و زیرساخت جهانی نداشته باشد و حتی بخشی از حکمرانی موتورهای جستجوی جهانی نبوده و یا حتی یک موتور جستجو از خودش نداشته باشد، اما استقلال دیجیتالی خود را حفظ کند. از این روست که اروپا و چند کشور متمول دیگر به تازگی در فکر سرمایه گذاری چند صد میلیارد یوروئی در هوش مصنوعی افتاده اند.
چین؛ نقش آفرینی جهانی / روس استقلال و تهاجم سایبری؛
در این میانه تنها دو کشور بوده اند که از همان ابتدا هوشمندانه، سازی متفاوت زده اند. یکی چین که با درک درست از روندهای جهان آینده و در قامت یک «ابر کمپانی» با میلیونها کارگر، با کپی برداری از نمونه های آمریکایی و ابداعات وطنی، «تیک تاک» و «علی بابا» و «دیپ سیک» و موتور جستجوی «بایدو» و چندین رسانه ی اجتماعی دیگر چینی و آزادی های اجتماعی مطلوب نسل جوان چین، به جای واگذاری تام و تمام عرصه به آمریکا، به رقابت جهانی ورود کرد و دیگری روسیه که گرچه با تمرکز بر هک سازمان یافته، بیشتر راهبردی انفعالی – تهاجمی را اتخاد کرد، اما با موتور جستجوی «پاندکس»، و شبکه اجتماعی «وی کی»، میزبانی و البته تاثیرگذاری بر افکار عمومی روس نژاد ها و روس زبان های جهان راهدف قرار داد؛ چرا که «محیط زیست مجازی و ارتباطی» جامعه روس های جهان چه در داخل و چه در خارج برای روسیه مهم بوده است. «تلگرام» نیز توسط دو شهروند روس راه اندازی شد، و گرچه اینک از مرکز امارات اداره می شود، دشوار است که آن را اصلا روسی نشمرد.
کشاکش زیست بوم های دیجیتالی؛
این مدیریت ترافیک اطلاعات، تاثیرگذاری بر افکار عمومی و اقتدار دیجیتال چنان اهمیت دارد که آمریکا با همه ی ساز و کار امنیت ملی اش، در اندیشه مالکیت، کنترل یا حتی فیلتر «تیک تاک» بوده است و دیگری «دیپ سیک» را پروپاگاندای چینی می نامد و فیلتر می کند و از سوی دیگر موضوع آنقدر پیچیده است که آمریکا به رغم برخورداری از همه ی پلتفرم های ارتباطی با نفوذ جهانی نظیر «فیس بوک» و «ایکس» و «اینستا» و «یوتیوب» و «واتس اپ» …، نمی تواند مانع مهاجرت کاربران جوان آمریکایی به سوی «تیک تاک» شود و یکصد و هفتاد میلیون آمریکایی یعنی اکثریت کاربران فعال رسانه های اجتماعی اش، صاحب اکانت تیک تاک شده اند. چرا که فضای آلترناتیو چه در شکل و قابلیت ها وچه در محتوا، اقتضای «محیط زیست مجازی» به ویژه برای جوانان است و اگر هر جا را بتوان با هژمونی «تک گفتمانی» پیش برد، اعمال هژمونی «تک گفتمانی» در این فضا بسیار دشوار یا نزدیک محال است. لذا، هم باید بدانیم که داشتن توسعه زیرساخت دیجیتال وطنی از جمله رسانه های اجتماعی و اینترنت و سرورها و موتور جستجوی ملی و توانمندی های پیشرفته هوش مصنوعی و در یک کلمه «زیست بوم پیشرفته و جامع سایبری» برای تمام ملت ها ضروری است و هم فیلترینگ و انقطاع از «زیست بوم سایبری جهان» برای بسیاری از کشورها نه راه حل است و نه ممکن. چین هم اگر روزگاری چنین کرد، از توانمندی منحصر بفردی در معماری و بهینه سازی شبکه و ایجاد پلتفرم های توانمند اجتماعی با آزادی متناسب نیاز و فرهنگ جوانان چینی برخوردار بود. کشاکش غیر متقارن آینده، جنگ و رقابت محیط زیست های دیجیتالی است که بتواند نبض افکار عمومی و اقتصاد و سیاست را با همه ی پیچیدگی هایش درک کند و مصرف کننده محض نباشد.
گام های ایران؛
ایران نیز در عرصه ی شبکه ی ملی، توانمندی های رسانه ی اجتماعی و تجارت دیجیتالی گام هایی برداشت. در قدرت و ارتش سایبری نیز بیشتر مدل مبتنی بر هک و امنیت سایبری را تکرار کرد که تداعی مدل روسی را می نماید یا این تفاوت که در عرصه ی پلتفرم های اجتماعی و ایجاد پلتفرمی جهانی دستاورد مهمی کسب نکرد . نمونه هایی نظیر بله و ایتا و … به دلیل ضعف زیرساخت ها و سخت افزارها و نرم افزارها و البته فرو ریزش اعتماد عمومی به میزان مصونیت حریم خصوصی و تفاوت عمیق آزادی های اجتماعی و سیاسی اش با نمونه های خارجی، موفقیتی بدست نیاورد و طبیعتا نمونه ای منطقه ای یا جهانی نیز ارایه نشد. در این حال پلتفرم های تبادل کالا و حمل مسافر و نقشه یابی که ماهیت سیاسی کمتری داشتند یا نداشتند، توانستند گام های مهمی در پاسخ به نیاز ملی بردارند. همین طور، در عرصه ی شبکه ی ملی اطلاعات گام های موثری برداشته شده و هم اکنون بسیاری از خدمات و سرویس های دولتی بر بستر این شبکه ارائه می شود اما در حوزه هایی همانند موتور جستجو و تکنولوژی های نوین هوش مصنوعی هنوز گام های اساسی یا ملموسی برداشته نشده و به دلیلی که در انتهای متن می آید موفقیت قابل توجهی حاصل نشده است.
جهان کارخانه ی پولسازی راست جهانی؟
از منظر اقتصادی – سیاسی، جریان «آلت – رایت» که آمیزه ی برتری طلبی نژادی و ناسیونالیسم جاه طلب سفید است، جهان را کارخانه پولسازی و انسان های دیگر را ابزاری بیش نمی داند. آنها به دنبال حقوق بشر و ارزش های دموکراتیک نیستند و البته قبلا هم برای کشورهای دیگر به واقع چنین ارزش هایی را دنبال نمی کردند، مگر آن که منافعی می داشت. آنها امروز اگر به دنبال صلحند از این روست که سرمایه و قدرتی که امروز با صلح به دست می آید با جنگ به دست نخواهد آمد، مگر آن که مجبور باشند با جنگ به تثبیت قدرت و ثروت بپردازند. این در حالی است که در جهان و اقتصاد نفتی قرن بیستم، کارخانه های اسلحه سازی بهترین ابزار سلطه بر مجاری ثروت و پول سازی بوده اند.
طبقه بندی پنجگانه ی ملت ها در هژمونی راست دیجیتالی؛
از نظر راست دیجیتالی که نمونه و نماینده ی سایبری نمادها و ارزش های راست افراطی جهانی است، کشورها و ملت ها به میزانی که می توانند کاربرانی خریدار یا مصرف کننده باشند، حائز اهمیتند. راست دیجیتالی جهان را به پنج دسته تقسیم می کند. شعار «آمریکا اول» فقط به معنی اولویت دادن به آمریکا نیست، معنی دیگر آن این است که آمریکا مرکز جهان است. مدار دوم، چین و روسیه هستند که تمام تمرکز بر مهار و کنترل آنهاست. مدار سوم، نظیر اروپا و استرالیا و ژاپن و کره جنوبی و هند و اندونزی و مالزی و برزیل و آفریقای جنوبی و تا حدی ترکیه و کشورهای نسبتا پیشرفته ای در آسیای جنوب شرقی را شامل می شود که خود صاحب سرمایه و تکنولوژی اند و هم مقصد بسیاری از سرمایه گذاری های عربی و شرقی و آفریقایی است، اقتصاد دیجیتالی آن فعال است، و مصرف کننده ای سیری ناپذیری است. مدار چهارم، که نظیر بسیاری از کشورهای سرمایه دار عربی از عربستان و امارات و قطر و بحرین و کویت و عراق یا پر جمعیت مثل پاکستان… تا سالها مشتریان خوبی برای هر نوع محصول و سرویسی خواهند بود. الباقی، مدار پنجم، که فعلا مد نظر سرمایه داری جهانی نیست به شرط آن که مزاحمت ایجاد نکند. از این روی، بسیاری از کشورهای آفریقایی فعلا هدف نیستند، و از افغانستانی که نه به این زودی ها دیجیتالی خواهد شد و نه پولی برای خرید خواهد داشت باید بیرون کشید و یا سوریه را نیز مسئله ی اصلی خود نمی داند، چون سوریه نمی تواند پولساز باشد که هزینه ساز است و اگر چاه نفتی دارد در اشغال است. سوریه و افغانستان و لبنان و سودان و سومالی و کوبا و نیکاراگوئه و … هر کشور دیگری حتی اوکراین نباید صلح جهانی را بر هم زده و یا مزاحمت ایجاد کنند و یا هزینه بتراشند، مصر و اردن و بسیاری دیگر از همپیمانان عربی و غیر عربی نیز باید به آرامش کمک کنند، تا آنها بتوانند به سرعت سلطه دیجیتالی خود را بر جهان و منطقه گسترش دهند. آمریکا بسیاری از کمک های ادعایی اش را به کشورها و سازمان های بین المللی قطع می کند، چرا که راه های سلطه بهتری فراهم شده است. البته آمریکا روزی به این کشورها بازخواهد گشت؛ روزی که بتوانند دیجیتالی شوند، بخرند و هزینه های طرف آمریکایی را هم تامین نمایند. چرا که در رویکرد جدید، ثروت و منابع، مسئله ی محوری آمریکاست.
آمریکا و هیبرید دو استراتژی؛
آری جهان با مرکزیت آمریکا، ایده ی مطلوب راست سفید افراطی است. آنها که روزی به دنبال «مکدونالیزه» و «هالیوودی کردن جهان» بوده اند، اینک با بهره گیری از«هیبرید» دو استراتژی «اقیانوس سرخ» و «اقیانوس آبی» که اولی مبتنی بر رقابت مستقیم و تهاجمی، و دومی مبتنی بر «خلق عرصه های جدید بدون رقابت، با تمرکز بر تمایز و کاهش هزینهها است»، هر روز چالش و رقابتی جدید برای جهان ایجاد می کنند تا با برقراری معادله ای جدید، دیگران را ذیل یا پشت سر خود قرار دهند و در بستر آن سیاست های دیگر خود را نیز پیش برند. از این روی از یک سو به جنگ تجاری با چین و یا اخراج مهاجران و از سوی دیگر در غزه و لبنان و اوکراین مطالبه ی آتش بس و پایان فوری جنگ ها را می کنند. از یک سو سیاست فشار حداکثری به ایران را امضا می کنند و از سوی دیگر سخن از توافق یک شبه می گویند. بر همین اساس اگر ناگهان مدعی کل غزه و تبدیل آن به بنگاه مستغلات و همزمان جهنم ساختن آن در صورت آزاد نشدن اسرا، یا بلعیدن هر جای دیگر جهان از کانادا تا پاناما و گرینلند شده اند و یا حتی در انتخابات، کشورهای متحد خود دخالت و یا به همپیمانان فشار اقتصادی وارد می کنند ، به دلیل همین استراتژی هیبریدی و برای همان معادله و نظم جدید است و تعجبی نباید کرد.
جنبش های پیشرو دیجیتال در برابر راست افراطی؛
آمریکا بر این باور است که اروپا در نهایت راهی جز تمکین ندارد، به ویژه که سراسر اروپا با خیزش برتری طلبان راست مواجه است و بسیاری از کرسی ها را در پارلمان اروپا و چندین کشور از جمله فرانسه و هلند و ایتالیا و اتریش و فنلاند و سوئد اشغال کرده و درآلمان و انگلستان در حال سر برافراشتن اند. آنها چنان که با شبکه ی «ایکس» ایلان ماسک و فیس بوک زاکربرگ، ترامپ را «ری برند» کردند، در حال احیاء راست افراطی در هر گوشه ی جهان هستند. البته آنها خالق هستی و مالک اراده ها نیستند که قادر به هر چه بخواهند باشند و چه بسا نخبگان اروپا با توجه به برخورداری از دانش و تکنولوژی و آزادی، در برابر هژمونی طلبی راست جهانی، جریانی پیشرو را سامان دهند و به دیگر جنبش های پیشروی جهان بپیوندند و شعبه ای از این جنبش در محیط زیست مجازی یک جریان انسانی، آزادی خواه، تا عدالت طلب و چپ پیشرو دیجیتالی را شکل دهد. در میان کشورها در حال حاضر دو رقیب اصلی راست آمریکایی، چین و روسیه و استثنای آن اسرائیل و ایران و کره شمالی و تا حدی ونزوئلا است. کره شمالی به دلیل هسته ای بودن و ونزوئلا به دلیل نفتی بودن هر کدام به نوعی مورد توجه اند. اسرائیل که عقبه ی سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیک دولت پنهان آمریکا و ابر سرمایه داران فعلی را شکل می دهد، از سیاست جدید منفعت طلبی اقتصادی آمریکا مستثنی خواهد بود و مورد حمایت قرار خواهد داشت و تلاش خواهد شد که گستره ی جغرافیایی و سیاسی و دیجیتالی آن توسعه یابد و هاب و مرکز منطقه باشد. البته راهبرد آنان با مدل پر تنش و نافرمان نتانیاهو متفاوت است و بعید است نتانیاهو عنصر مطلوب این جریان باشد و فعلا حفظ او را برای کنترل ایران مد نظر دارند. اما ایران، به دلیل منابع استراتژیک انسانی و سرزمینی، و برخورداری از قدرت نظامی و نفوذ ایدئولوژیک در جهان تشیع در حال حاضر در مدار دیگری قرار می گیرد. نه می توانند از ایران چشم بپوشند و نه ایران در شرایطی است که به کارخانه پول سازی آنها تبدیل شود. از یک سو بیم هسته ای شدن ایران را دارند که می تواند آنان را در منطقه با چالش مواجه کند و از طرف دیگر هر گونه خشونت کنترل نشده با ایران به ویژه اگر بلند مدت باشد برنامه های دیجیتالی شدن منطقه را به عقب انداخته و با توسعه دیجیتالی منطقه و بهره جویی از آن که در بستر آرامش و صلح محقق می شود، مغایرت خواهد داشت. این اقدام با منافع فعلی چین و روسیه نیز سازگاری ندارد. از سوی دیگر هرگونه نزدیک تر شدن ایران به چین و روسیه، در معادله راهبردی رقابت آمریکا با آنها و تضعیف مرکزیت آمریکا مهم خواهد بود. البته ایران نیز در معرض امواج راست جهانی قرار دارد و در بلند مدت ممکن است شاهد، نضج و نمو روزافزون رویکردهای راستگرایانه حتی با رگه هایی از ترامپیسم در نزد برخی نخبگان و طبقات اجتماعی – سیاسی ایران باشیم. اما در کوتاه مدت و در شرایط پیچیده ی فعلی، که بسیاری از استراتژیست های آمریکایی، تغییرات سریع داخلی را یا میسر ندانسته و یا باور دارند که لزوما به نفع آنها تمام نخواهد شد، به نظر می رسد، استراتژی پیروزی بدون جنگ، یعنی تضعیف ایران از طریق فشار حداکثری را در اولویت قرار داده اند، تا زمانی که یا به یک توافق فوری دست یابند و یا به تصور آنان با سوریه ای شدن ایران بتوانند ناگهان یک «پارادایم شیفت» مطمئن به غرب را دامن بزنند. گرچه معلوم نیست که نتانیاهو، مستقل از راست افراطی جهان برای منافع ویژه اسرائیل، آتشِ تنشی پر دامنه را با تهران نیفروزد و آمریکا را به دنبال خود نکشد.
عمق استراتژیک ایران؛ صدارت خرد، راه حل بنیادی کشور؛
اصلی ترین عمق استراتژیک ایران، خود ایران است. فوری ترین اولویت، دریافت و فهم پیچیدگی حکمرانی در جهان متحول کنونی است. با عقول متوسط و دانش حداقلی، نمی توان، برای مسائل پیچیده، راه حل دقیق و پایداری فراهم کرد و به رقابت با عقل مجهز به ساز و کارهای پیشرفته جهان پرداخت. در جهان مجهز به هوش مصنوعی، آنچه با پردازنده های پیشرفته در کسر زمان حاصل می شود، بسیار فراتر و چابک تر از عقول معمول است. چنین جهانی، نقش آفرینی وسیع تر خرد جمعی، و لاجرم مدیریت علمی نخبگان و نوابغ آگاه و وفادار به میهن را در همه عرصه ها مطالبه می کند. نوابغی که بتوانند با تسلط و آمیزه ای خلاقانه از «هوش برتر انسانی و هوش مصنوعی که خود نمادی از هوش جمعی است»، بهینه ترین هم افزایی را پدید آورند. و البته باید حساب حاکمیت خرد را با نخبه گرایی مذموم (الیتیزم) جدا دانست و نسبت به آن مراقبت داشت. اهمیت استقلال سیاسی و اقتدار نظامی روشن است. اما، خلاصه یا متوقف کردن توسعه و توان ملی در آن، آدرس غلط است. بدون قدرت متوازن در دیگر عرصه های حیات تمدنی از جمله تمدن سایبری، ملت قوی شکل نخواهد گرفت.سرعت تحولات جهان، بی سابقه و هر غفلت، عقب ماندگی و حسرت های تاریخی به دنبال خواهد داشت. راه حل چنین عرصه ای نه انکار است و نه انفعال. به رغم هژمونی طلبی دیجیتالی قدرت ها، خوشبختانه، با دسترسی ملت ها به سطوحی از تکنولوژی جدید، بسیاری از عقب ماندگی ها هم چاره ای سریعتر دارد. البته اگر، شایستگان در هرم مدیریت به پایین رانده نشده و حذف نشوند. ایده ها و مغزهای برجسته ای در ایران وجود دارد. اگر نگرانیم که دیگران به روی عقول و فحول ایران آغوش گشوده اند، این نتیجه ی تفاوت نظام ارتقاء وگزینش (اعم از انتصابی و انتخابی) در ایران با دیگر کشورها است که در یک سوی جهان دفع و در سوی دیگر جهان همان عقول را جذب می کند. به سران بسیاری از مراکز و کرسی های حیاتی و تصمیم ساز و تصمیم گیر هر کشور بنگرید؛ چند تن آنها را در ردیف خرد برتر قرار می دهید؟ چند تن آنان از یک کارنامه علمی یا عملی برتر برخوردارند؟ آنان که گزینش می کنند خود در چه ترازی ایستاده اند؟ این نمایه ای از منزلت و جهت گیری آینده سیستم آن کشور است. می توان گفت ضربه ای که در چهار دهه ی اخیر از نظام گزینش حذفی (اعم از انتصابی و انتخابی) و تنزل عاقله ی حکمرانی در کشور خورده ایم، چه بسا در مواردی از آمریکا نخورده ایم و این در حالی است که منطقا در همه حال و از جمله برابر فشار حداکثری، عقلانیت حداکثری امری راهبردی است. باید بین اقتدار یک کشور و اقتدار گرایی که نتیجه اش حذف نخبگان و افول گرایی است، تمایز قائل شد و این مهم در هر دو فضای فیزیکی و دیجیتال مصداق دارد.
به فرموده ی امام علی (ع) هیچ نیرویی مانند عقل، هیچ فقری مانند جهل، هیچ میراثی مانند ادب و هیچ پشتیبانی مانند مشورت نیست. هر سیستم حکومتی ، اگر در فقر نخبگی و تصمیم های بی بنیاد قرار گیرد، دچار فقر و بحران و عقب مانده گی خواهد بود. و هر سیستمی، چه دموکراسی غربی و چه چین کمونیستی یا روس تزاری و یا …، و در هر سازمان و از هر قشری به هر میزان نوابغ و نخبگان و عقل حداکثری را مشارکت دهند، به همان میزان گره ها گشوده و قدرت ملی و بین المللی ارتقاء خواهد یافت. حکمت و قدرت هرگز از عقول ضعیف برنخواهد خاست. حتی شاهان متکبر نیز باید در کنار خود امیر کبیری می داشتند تا دار الفنونی شکل بگیرد. دوران تمدن سایبری که جای خود دارد.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خرد، راه حل بنیادی ایران در دوران هوش مصنوعی و تمدن سایبری" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خرد، راه حل بنیادی ایران در دوران هوش مصنوعی و تمدن سایبری"، کلیک کنید.